امیدم را بگیر از من خدایا
شکست.
دل من که نه،ولی ی چیزی این وسط شکست .مطمئنم ،خودم صداشو شنیدم،هنوز تو گوشمه.داره دیونم می کنه هی لیوانای خونه رو میشمرم هی استکان ها هی بشقاب ها....ای بمیرید که همتون 6 تا 6 تا سر جاتون لم دادید.
زلف آشفته و خوی کرده و خندان لب ومست پیرهن چاک و غزلخوان و صراحی در دست
نرگسش عربده جوی و لبش افسوس کنان نیم شب دوش ببالین من آمد وبنشست
سر فرا گوش من آورد بآواز حزین گفت ای عاشق دیرینه ی من خوابت هست
همین جاست که باید از خواب پاشم ،هیچ کس نیست و من خودم دستم رو می کشم تو موهام واسه خودم حافظ می خونم.صدای قلبم نمیاد .گوشمو بچسبونم به سینه چه فایده نمیاد، صدای شکستنه هی میاد. هی میاد نمیاد
+ نوشته شده در پنجشنبه بیست و دوم آذر ۱۳۸۶ ساعت 4:49 توسط زن
|