سلام میکند این که نشسته پشت لحظه هایی که  مختص به او نیست.سلام می کند این که دوست دختر تو نیست.زن تو نیست نامزدی در میان نیست حتی روسپی کار بلدی هم نیست.
فاسق لحظه های تو نشسته سیگار ندارد بکشد چای ندارد بنوشد نا ندارد جیغ بکشد.توان ندارد درک کند.
فاسق لحظه های تو زل زده به دیوار به دنبال نقطه ای از خودش می گردد پی نشانی از خودش،اثرانگشتی خط لبخندی در تو.
تو مال من نیستی مال لحظه های من نیستی در دسترس دست های من نیستی.طعم آلبالوی زیر دندان هایمان مشترک نیست.حرف هایمان مشترک نیست.
غریبه ی خوب من که با تو بودن حق مشترک من با تمام آشنایان توست،سلام
تجلی حسادت های زنانه ی من در لابه لای نمی شود، درک کن های تو،سلام
معشوق ناپایداز لحظه های کوچک،سلام
دست های لای موهایم را می بخشم به کسانی که دست در دستشان می کنی فقط سلام

دقایق جیره بندی شده ام را  بده،از ثانیه های من ندزد.دلیل نیار.حرف نزن.فکر کن.
عادلانه به سهم همه ی ما فکر کن عزیز نیم بند لحظه های دل انگیز