نمی تونستم بیشتر ا ز این تحمل کنم.
ناراحت باشی و خسته و درمونده و از زور هق هق در حال مرگ،بعد نصیحتت هم بکنند؟
کاش بعضی ها برای دقایقی خفه می شدن،به جان خودم اتفاق فرخنده ای می شد ها.
دلم گرفته .دیروز با یه سری آدم که "خویش و قوم" هم بودن روبرو شدم.
وضعیت خیلی تلخ بود اونقدر که حتی نمی تونم یه ثانیه از فکرشون بیام بیرون.مثل فیلم های قدیمی دردناکی که قدیم ها دیدم صحنه هاش به صورت کاملا محو میاد جلوی چشمم و واقعا متاثرم می کنه دقیقا نمی تونم برای کسی وصف کنم که چقدر ناراحت هستم
الان داشتم با خواهرم چت می کردم گفت ناراحتی؟اومدم که تعریف کنم یهو گفت عزیزم الان و نباید ناراحت باشی باید شکر کنی خدا رو این بدبختی ها رو که دیدی یادت بیاد چقدر خوشبختی.
حالم بهم می خوره از شُکری که به خاطر دیدن بدبختی دیگرون باشه و از نصیحت های ابلهانه در مواقعی که غصه پرده انداخته رو صورتم.
کاش من خیلی قدر داشتم و ثروت.