باورم نمیشه این منم
باورم نمی شه این همه مدت از آخرین پستم گذشت.چقدر توی این مدت اتفاق های جورواجور افتاده.
این روزها رو دوست ندارم کلاْ از فضاهبی استرس زا خوشم نمی یاد از موقعیت های پر از دغدغه.الان واقعا آرامش ندارم.غر هم نباید بزنم تازه غر بزنم به کی؟چی جواب بشنوم؟
از دانشگاه رفتن بدم میاد از استادهای بی سواد متنفرم کل درگیر روزمرگی شدم دلم یه حادثه می خواست که از این فضا درم بیاره یعنی منتظر یه اتفاق بودم که روزها اومد و رفت و دنیا منو تخم خودش هم حساب نکرد.
شاید واسه همینه که بی رمقم.حتی الان که فکر می کنم شادم بی رمقم.تو ذوقم خورده دعوا دارم پر از کینه ام ولی کسی نمی دونه نمی فهمه .
هیچ وقت انقدر بغض تو گلوم نبوده همیشه توانایی گریه کردن داشتم.اما هر کاری می کنم نمی شه.
از خودم از این روزا از همه خسته ام.چرا همیشه من باید شروع کنم من بخوام من من من من من
+ نوشته شده در سه شنبه بیستم فروردین ۱۳۸۷ ساعت 23:36 توسط زن
|